پیام بنیاد شریعتی به همایشهای چهلمین یادمان معلم در خارج از کشور ( ۱۷ تیرماه ۱۳۹۶)
پیام بنیاد شریعتی (به همایشهای جهلمین یادمان معلم در خارج از کشور)
خطاب به دوستدارانِ شناختِ اندیشه، راه و منش دکترعلی شریعتی!
«بهنام خودآوندِ خوبی، حقیقت، و زیبایی»
واقعیت این است که «آزادیِ بیان» را میتوان همیشه و همهجا محدود ساخت؛ «آزادیِ اندیشه» را اما، هیچ قدرتی نمیتواند هیچگاه و در هیچ کجا منع کند! (نقلی به مضمون از سورن کییرکگورد، بنیانگذار فلسفهٔ اگزیستانس مدرن، در نقد اهل رسانه)
معتقدان و منتقدان میراث شریعتی جملگی متفقالقول اند که او از تأثیرگذارترین چهرههای فکری و روشنفکری سدهٔ گذشته در ایران و جهان اسلام بوده است. نحوهٔ خوانش و روایتها از این میراث، اما، حتی در میان دوستداران تفکر و راهکار او گوناگون و گاه متناقض اند.
از اینرو، «بنیاد فرهنگی شریعتی» وظیفهٔ خویش میداند که در گام نخست، از همهٔ پژوهشگرانی که در پیشینه و کارنامهٔ فکری خود، نوعی هماندیشی و همدلی با افق و صورتبندی معرفتی یا سرمشق و گفتمان دکترشریعتی داشتهاند، را در همایشی درون-پارادایمی («سمپوزیوم») گرد آورد، تا مردم و مخاطبان در ایران و جهان بدانند، که موضوع و محل بحث و نزاع، بر سر چیست و کیست؟ و آن هم در چه سطحی و عمقی و کمّی و کیفی؟
این وظیفهٔ مهم خوشبختانه ماههاست که به همت و یاری دوستانی که خود را در ایران، بطورنسبی، «شریعتیشناس» میدانند، آغاز شده است، و میرود که به یک روند فکری تهاجمی (و نه تدافعی در برابر حملات مخالفان)، تبدیل شود، فرایندی معطوف به طرح پرسشهای بنیادین، مسئلههای مبتلابه، و بحرانهای جامعه و جهانِ امروز و ترسیم چشم اندازِ فردای ما.
در سطح جهانی و گلوبال، میدانیم که پرسش بنیادین اندیشهٔ معاصر، نه ققط بحران معنوی، بلکه در اصل، بحران «معنا» است: زیرا ما در برههای از تاریخ میزییم که پیش از ما تمامی ایدئولوژیها و «کلانروایات» مُدرن، از هر دو جنبهٔ معنایی و تجربی، ورشکستگی تاریخی و عملی خود را به نمایش گذاردند: تا آنکه عصر «پایانها و پساها» فرارسید. اینک، دیگر، همه چیز، هرگونه عقیده و مفهومی، در سپهر فرهنگ-و-تمدن، دین و ایدئولوژی، نیاز به بازتعریف، بازسازی، نوآفرینی، «ازسرگیری»، و آغازی دیگر و شروعی نو دارد. میراث شریعتی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در سطح منطقهای و لوکال نیز، مسئلهٔ روز ما در جهان اسلام، برآمدن و سربرآوردن خشونتِ کورِ پدیدهای است که شرقشناسان غربی از آن با اصطلاحاتی چون «بنیادگرایی» یا «اسلامگرایی سیاسی» یاد میکنند (واژگانی مبهم و نارسا پیرامونِ «سوژه»ای، که به تعبیر آلن بدیو، در ذات خود، «مبهم» و گنگ و گمراه است).
در مقام ایرانی، مسلمان، و روشنفکرانی جستجوگر آزادی و عدالت، رشد و تعالی، «ما» وظیفه داریم تا با زبان و بیانِ ملی و مذهبی خود این پدیده را بازشناسی کنیم، برنامیم، و بتوانیم راهحل و بدیل و آلترناتیو خاصِ خویش را به جهانیان معرفی کنیم. پادزهرِ این آفت، به باور ما، از درونِ فرهنگِ دینی و ملی ما برمیخیزد، با ارایهٔ نوعی یزدانشناسی یا الهیات تنزیهی، انتقادی، و رهائیبخش. میراث معلم ما شریعتی، نیمی از دستمایهٔ این راهکارِ سترگ را در اختیار ما نهاده است، تا ما با جهد و تلاش و اجتهاد و نوآوری خویش، بتوانیم در شرایط هماکنونی و هماینجایی، کار را به پایان بریم.
مسئلهٔ اصلی ما اما نه فقط جهانی و یا محلی صرف، بل که همزمان کشف و نشان دادن نسبت انداموار و همزمان آن پرسمان جهانی با این بحران منطقهای و ملی و محلی است.
در این راستا، از شما هموطنان و دانشپژوهان حقیقتجو، و بویژه همفکران و همراهان خود در خارج کشور، انتظار داریم که با تمامی توان و رهتوشهٔ علمی و مادی خویش به یاری ما بشتابید: در راه «شناسایی متقابل»، در مسیر «به شمار آمدن» علمی و فرهنگی در سطحِ بینالمللی و مشارکت راستین در مواجهه و یا گفت-و-گوی انتقادی و متقابل (و نه فقط گفت-و-«شنودِ») تمدن-و-فرهنگها، ادیان و مکتبها، و ملتها و زبانها، از سویی، و در راهِ ارایهٔ طریق و برونرفت از همهٔ این بحرانها و حلِ معضلاتِ بغرنج و متعددِ معیشتی، سبکزیستی، بوم-زیستی، اجتماعی و حقوقی (انسانی-شهروندی)، اقتصادی و سیاسی، که گریبان مردم ما و منطقه و جهان را گرفته است، و برای بازآفرینیِ انسانیتی دیگر، به این همیاریهای همگانی سخت نیازمندیم!
از اینرو، بار دیگر، خبر خوش استمرار کارِ برگزاری این «سمپوزیوم» ، که بنابه دلایلی در «روز قلم» در ایران میسر نشد، را بهشکلی سراسری و به تعبیر یکی از اساتید عزیز همکارمان، بطورهمزمان، به صورتی «گلوکال»، یا جهانی-محلی، در ایران و خارج کشور، نوید میدهم؛ و به این امید.
احسان شریعتی (از «بنیاد فرهنگی دکترعلی شریعتی»)
تهران، شنبه ۱۷ تیرماه ۱۳۹۶ / ۸ جولای ۲۰۱۷