Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


انتظار نسل جدید از شریعتی | حسین میرزانیا (مقاله اختصاصی سایت ـ ۱ تیر ۱۳۹۹)

انتظار نسل جدید از شریعتی

حسین میرزانیا*
منبع: مقاله اختصاصی سایت
تاریخ: ۱ تیر ۱۳۹۹

 

“نوشریعتی” در پی آن است که به پرسش های امروزین ایران پاسخی درخور بیابد و آبشخور این پاسخ را از مبانی اندیشه شریعتی بجوید . پرسش های امروزین ایران و نسل جوان چیست ؟ این پرسش ها یا به عبارت بهتر گسل ها و بحران هاچند تیتر کلی عبارتند از :
تفاوت و اختلاف نگرش نسلی ، سبک زندگی ، سنت و تجدد ، اقتدارگرایی و دموکراسی ، حکومت دینی و حکومت سکولار ، حق و تکلیف ، شهروندمداری یا انقلابی گری ، تعامل یا تخاصم جهانی ، منافع ملی یا منافع ایدئولوژیک و …

نسل امروز زیست خود را با دو رویکرد مورد داوری قرار می دهد : رویکرد مقایسه ای با نظم پیشین ماقبل سال ۵۷ و رویکرد مقایسه ای و اعتبار و جایگاه ایران با کشورهایی که روند توسعه را همپای ایران و حتی چه بسا با تاخیر از ایران آغاز کردند از جمله کره جنوبی ، مالزی ، سنگاپور ، ترکیه ، تایوان ، هنگ کنگ و حتی کشورهای حاشیه ی خلیج فارس .
مخاطب همیشگی شریعتی نسل جوان بود و اینک نسل جوان می خواهد بداند که از پس هزینه های بس سنگین و گاه جبران ناپذیری که بر پیکر میهنش وارد شده چه دستاوردی برای او داشته است ؟ آیا او در میان بیش از 200 کشور جهان با توجه به پتانسیل ها و سرمایه های انسانی و مادی و معنوی و تاریخی خود از سطح رفاه و توسعه اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ، زیست محیطی شایسته ای برخوردار شده است یا اینکه در حداقل های زندگی درمانده است ؟ آیا از شغل و کسب و کار و مسکن و درآمد متناسب با کرامت انسانی برخودار است ؟ آیا حق انتخاب و دایره آزادی او فراخ تر و متکثرتر شده یا تنگ تر و محدودتر شده است ؟ آیا شکاف طبقاتی و میزان فقر و محرومیت کاهش یافته یا عمیق تر و وسیع تر شده ؟ آیا تبعیض های جنسیتی ، عقیدتی ، سیاسی و صنفی و قومی بهبود حاصل کرده یا وضعیت بغرنج تر و حادتری یافته است ؟ آیا میزان شادی و امید به زندگی و تاب آوری روحی – روانی و اخلاقی جامعه ارتقا یافته و یا دچار تنزل و سقوط شده ؟ آیا ایران توان حفظ و جذب نخبگان و استعدادهای درخشان خود را کسب کرده یا پدیده ی دردناک فرار مغزها و مهاجرفرست بودن ایران در ابعاد بیشتر و غمگساری ادامه یافته است ؟ آیا ارزش پول ملی و قدرت جذب سرمایه گذاری و امنیت سرمایه در ایران باعث بهبود شاخص های درآمدی و رفع تورم و شوک های ویرانگر به اقتصاد کشور شده یا بحران تلاطم های اقتصادی باعث سقوط کسب و کارها و تعطیلی یا نابودی مشاغل و کارخانجات شده ؟ آیا سطح فساد و رانت و غارت به نسبت گذشته و یا کشورهای در حال توسعه کنترل و متوقف شده یا ابعاد وحشتناکی پیدا کرده است ؟ آیا ارزش و جایگاه اخلاق و معنویت و دین در کردار و زیست ایرانیان تجلی بیشتری یافته و باعث آرامش ، صداقت و مهر و راستی و پاکی شده است یا نفاق و ریا و فریب و دغل و کاسبکاری از معنویت و دین وجهه ی همت کاسبان دین و خداپرستی شده ؟

این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر ، در آخرین سال پایانی قرن چهارده هجری خورشیدی پیش روی شریعتی و روهروان یا پویندگان راه شریعتی است . و اما پرسش دشواری که از پی این پرسش ها باید بدان پاسخی جست و نوشریعتی هم در پی یافتن آن پاسخ است این است که چنانچه شریعتی اکنون در سال ها و سال پایانی دهه ی نود خورشیدی بود چه پاسخی بدین بحران ها ، گسل ها و پرسش ها داشت ؟ شریعتی چه رویکرد و راهبردی برای خروج از توسعه نیافتگی و یا انحطاط تاریخی ایران در جهان پسا جنگ سرد و انقلاب ارتباطات و اطلاعات و در این دهکده جهانی اتخاذ می کرد ؟ در یک رویکرد اثباتی ، شریعتی چه کارویژه ای برای تحقق یا دستیابی ایران به توسعه پایدار دارد ؟
اگر به دوران زیست شریعتی رجوع کنیم او گفتمانی را طرح کرد و گزاره هایی را پی افکند که پاسخ های دورانی خود بود . پاسخ هایی که اینک می توان از دریچه ی نگاه منتقدان شریعتی این چنین تلخیص کرد : جمعی از منتقدان شریعتی گفتمان روشنفکری دینی و اسلام ایدئولوژیک او را از آغاز اشتباه و غلط پنداشته و آن را باعث خسران و خسارت به روند توسعه در ایران تلقی می کنند . عده ای دیگر گفتمان روشنفکری دینی با خوانش شریعتی را اگر چه درست و مصلحانه می دانند ولی معتقدند زمان و تاریخ اثبات کرد که آن گفتمان شکست خورده و توان پاسخگویی برای خروج ایران از بن بست های تو در تو ندارد . و برخی نیز بدین باورند که گفتمان شریعتی اگرچه درست بوده و توانست ثمرات و برکاتی داشته باشد ولی اینک با تحقق نسبی آنچه که برای خود تعریف کرده بود به پایان ماموریت و پروژه خود رسیده و در حقیقت سوخت آن گفتمان برای گذار ایران از سنت به تجدد در همین حدود بوده و بیش از آن نمی تواند حامل خواسته ها و مطالبات ایرانیان باشد .

نگارنده معتقد است که پس از چهار دهه از وقایع انقلاب ۵۷ بسیار تابوها و کلیشه ها در نزد ایرانیان از نحوه زیست و سبک زندگی یا مقولاتی چون حضور و حدود و ثغور و جایگاه دین و روحانیت در جامعه در حکومت و به طور کلی حکومت دینی ، شکسته شده و برخلاف ایران پیشا انقلاب که جامعه سنتی سد راه تغییرات مدیریت اجرایی کشور بود اینک درست مخالف آن شرایط دوران ، این جامعه است که مطالبه گر بسیار تغییرات و دگرگونی هاست و حال مدیریت اجرایی کشور است که در مقابل مطالبات مطابق با قوانین بین المللی و حقوق قانونی و ذاتی و مدنی اقشار گونه گون مقاومت و مخالفت می کند و حاضر به پذیرش این مطالبات نیست ! .

در چنین کارزار دورانی که بدان اشاره شد باید اذعان کرد که سطح دغدغه مندی مردم ایران برخلاف چهار دهه پیش ، تطبیق مطالبات مدنی و دموکراتیک خود با دین جهت ممانعت از تعارض بین این خواسته ها با دین نیست بلکه تغییر نسلی پیش آمده در ایران امروز وجود دین را به عنوان گزاره ای انتخابی و حق فردی و خصوصی خود پذیرفته و اینک بدون احساس ممانعتی از سوی دین در جستجوی حصول به حقوق طبیعی ، ذاتی ، بشری و مدنی خود می باشد .
اگر تئوری صورت بندی شده از آخرین تاملات فکری شریعتی در آخرین ماه های زندگی اش را در ” عرفان برابری آزادی ” بپذیریم ، می توانیم این ادعا را داشته باشیم که شریعتی متاخر ، گفتمان دیگری به جز گفتمان دین ایدئولوژیک یا به موازات آن گفتمان دیگر یا تکاملی دیگری طرح کرده است که به دنبال تحقق مطالبات انسان ایرانی در گزاره ای فرادینی و فرا ایدئولوژیک بوده است ، بدین معنی که عرفان ( بعد معنوی و وجودی انسان که هماره در جستجوی آرامش خواهی ، معناجویی و جاودانگی است ) برابری ( پیکار بشر علیه تبعیض و نابرابری برای دستیابی آدمیان به حقوق و فرصت های برابر ) و آزادی ( به رسمیت شناختن حق انتخاب و اختیار و حقوق بشری و اراده ی تک تک شهروندان برای تعیین زیست فردی و جمعی خود ) ؛ فراتر از قالب ها و چارچوب های دینی ، فرقه ای ، قومی ، صنفی یا ایدئولوژیک است و چاره جویی برای آنها نیاز به فراخ نگری و وسعت نظر و تساهل و تسامح بالا و همت جمعی و ملی و حتی بین المللی دارد .
نگاهی به کارنامه ی شریعتی پساارشاد یا متاخر این فهم و قرائت یا خوانش و روایت نگارنده را اثبات می کند که شریعتی در سیر تکاملی فکری و معرفتی خود چیدمانی از تغییر در گفتمان دوران فعالیت خود در ارشاد را به خوانندگان خود معرفی کرده و در حقیقت او خود را آماده ی گذار از گفتمان شریعتی ایدئولوژیک به گفتمان شریعتی دموکراتیک می کند .
رجوع به ” متن ” و داشتن رفرنس های صریح و شفاف در سال و سال های پایانی عمر شریعتی می تواند کدهای لازم را برای پذیرش این ادعا به ما بدهد .

شریعتی و حکومت دینی : برساخت حکومت دینی آمال بسیاری از انقلابیون در سال ۵۷ بود . شریعتی در نوشتاری که در مجموعه آثار ۲۲ (مذهب علیه مذهب ) صفحه ۲۰۲ منتشر شده به صراحت فرجام حکومت دینی را استبداد ، انحصار ، حذف و طرد دگراندیشان و منتقدان و ایجاد تصلب و تک صدایی می داند و مخالفت خود را با آن اعلام می کند . شریعتی در کنفرانس تشیع علوی و تشیع صفوی نیز به نقد دو حکومت برآمده از دین ( ساسانی و صفوی ) مبادرت می کند و آفت های حاکمیت های دینی ساسانی زرتشتی و صفوی شیعی را بر می شمارد . شریعتی به زبان و بیان گونه گون و متعدد در طول زندگی این باور خود را تکرار می کند و بدان پای می فشرد . نقد مستمر و بی امان طبقه روحانیت نیز ناشی از همین باور شریعتی است . او هیچ گاه برخورداری حق ویژه و آپارتاید عقیدتی و فکری و دینی طبقه یا صنفی به نام روحانیت یا هر طبقه ی دیگری را به رسمیت نشناخت و آن را مخالف حقوق برابر آدمیان از فهم و استعداد خدادادی می دانست و با فلسفه ظهور ادیان جهت برپایی جامعه ای عادلانه و انسانی در تضاد و تناقض می دید . شریعتی با عطف به رسالت ادیان و تجربه بشری استخراج علوم بشری همچون فیزیک ، شیمی ، ریاضی ، مکانیک ، دیپلماسی ، حکومت داری یا هر دانش دیگری از دین را بی ثمر و بی حاصل می داند و اصولا چنین انتظاری از ادیان را ناممکن می شمارد .

شریعتی و انقلاب : شریعتی در طوفان انقلاب ۵۷ لقب معلم انقلاب گرفت و این در حالی بود که شریعتی با قاطعیت و قطعیت عدم موافقت خود با انقلاب را اعلام و آن را مردود می داند . شریعتی در نوشته ای در اواخر سال ۱۳۵۵ خورشیدی در راستای تحقق آزادی ، عدالت و عرفان و نفی استبداد و استثمار و استحمار می نویسد : ” و این رسالت بزرگ پیامبرانه را روشنفکران راستین و مسئول و بزرگ اندیش ، نه با تفنگ و نارنجک ، نه با میتینگ و داد و قال ، نه با سیاست بازیها ی رایج و سطحی ، نه با انقلاب ها و تغییر رژیم ها و عوض کردن آدم ها و خلق ماجراها و حادثه ها و نه با مشغولیت های روزمره و مبارزه های باب روز و نه با پیشرفت تکنولوژی و اقتصاد و علم و اخلاق ، نه با ترجمه و تقلید و عمل به رساله های عملیه و فتواهای مراجع رسمی و رایج روشنفکری و نه با فضل فروشیهای آلامد در تشبه به موج های نو و چپ گراییهای آخرین مدل و تجدد مآبیهای مهوع و عقده گشاییهای حقارت و وراجی و تکرار و تلقین و نقل قول از هگل و مارکس و انگلس و لنین و مائو و بکت و برشت و رژی دبره و ادا اطوارهای مثلا انقلابی دوبله فارسی … ” . بامخاطب های آشنا صفحه ۹۸
شریعتی در جای جای کارنامه فکری خود تغییر و تحول و انقلاب فکری جامعه ی ایرانی را عامل هر تغییر و تحول و توسعه و پیشرفتی عنوان می کند ، اما تراژدی تاریخ آنجاست که در فقدان خود او به سال ۵۷ هیجان انقلاب و واژگونی قدرت مستقر و تغییر قهرآمیز حکومت ، شریعتی را بر مسند معلم انقلاب می نشاند و این گونه شریعتی و گزاره های فکری و معرفتی او قربانی انقلاب می شود ! .
چهل و سه سال از درگذشت شریعتی می گذرد و اینک میلیون ها جوان ایرانی می خواهد بداند که در موطن و زادگاه و میهن خود حق انتخاب دین و آیین و سبک پوشش و زیست خود را دارد یا خیر ؟ می خواهد بداند فارغ از جنسیت همه ی آدمیان از حقوق برابر برخوردارند یا خیر ؟ می خواهد بداند خنده ، شادی ، رقص ، آواز ، موسیقی ،روابط آدمیان فارغ از جنسیت مباح و مجاز است یا همه این طبع و طلب و ذات آدمیان جرم انگاری شده است ؟!می خواهد بداند آزادی نقد و انتقاد و آزادی بیان نقد و آزادی پس از بیان نقد را داردیا خیر ؟ می خواهد بداند آیا انتخاب و رای او تغییر و تاثیری در زندگی او دارد یا خیر ؟ می خواهد بداند می تواند با جهان و جهانیان تعامل و مصالحه و گفتگو داشته باشد یا خیر ؟ می خواهد بداند می تواند عمر را بدون جنگ بدون تهدید بدون ارعاب بدون تنش سپری کند یا خیر ؟ او می خواهد زندگی بدون تحقیر بدون توهین بدون تبعیض بدون آپارتاید و استیلای دیگر آدمیان بر شئون زیست خصوصی و اجتماعی و سیاسی اش را تجربه کند .
او یک بار حق زیستن دارد و می خواهد این حقوق بدیهی و طبیعی را همانند دیگر آدمیان فراچنگ خود آورد و بدان دست یابد .
نوشریعتی اگر می خواهد از شریعتی برای ساختن ایران مدد جوید باید بتواند بدین پرسش ها ، آرزوها و آمال و خواسته ها و مطالبات پاسخی بیابد بدون آن که گرفتار تکرار ، توقف یا توجیه شود و بدون آنکه دچار پرت افتادگی و بریدگی و نافهمی از روند تحولات جامعه شود . حفظ منافع ملی ایران ( در چارچوب تمامیت ارضی ایران) ، دموکراسی ( با پذیرش حفظ حقوق اقلیت ) و رسمیت یابی سبک های متکثر و متفاوت زندگی برای جامعه ایرانی نقش حیاتی یافته است و پاسخ های شریعتی خارج از این نیازها و مطالبات منتج به نتیجه ی گره گشا و چاره سازی برای جامعه امروز ایران نخواهد بود .
در این نوشتار ادعایی ناظر بر روایت بی چون و چرا و بی نقص و کامل از شریعتی نبوده و نیست و صرفا ارائه ی فهمی از داشته های شریعتی برای پاسخ های احتمالی به پرسش های جاری و ساری در ذهن و زبان نسل جوان امروزی ایران است . پاسخ هایی که در جستجوی هم خلق ثروت و انباشته سرمایه برای میهنش همچون شرق آسیا است هم کسب آزادی و دموکراسی نزدیک به استاندارهای بین المللی و در یک کلام : “توسعه پایدار” . به جاست که نوشتار حاضر را با مسئله شناسی از سوی شریعتی پایان ببرم :

” فرار ، فرار برای باز یافتن آنچه که از عدالت عزیزتر است و آنچه که از سیری والاتر : ” آزاد بودن ” . انسان در گرسنگی ناقص است ، انسان در استثمار شدن ناقص است ، انسان در محروم ماندن از سواد ناقص است ، انسان در محروم ماندن از نعماتی که خداوند بر سر سفره طبیعت نهاده است ناقص است ، اما انسان است ؛ حال آن که انسانی که از ” آزادی ” محروم است ، انسان نیست … آن که آزادی را از من می گیرد دیگر هیچ ندارد که عزیزتر از آن به من ارمغان دهد “. مجموعه آثار ۲۵ انسان بی خود صفحه ۳۵۹

 

* پژوهشگر تاریخ



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : ژوئن 21, 2020 672 بازدید       [facebook]