شریعتی از دیدگاه نسل جوان | فرشاد مؤمنی (مجله آفتاب کویر ـ خرداد ۱۳۷۷)
شریعتی از دیدگاه نسل جوان
دکتر فرشاد مؤمنی
منبع: مجله آفتاب کویر (ویژهنامه سمینار: بررسی)
تاریخ: تابستان ۱۳۷۷
خدمت همهی استادان و سروران خودم سلام عرض میکنم و خدا را شکر میکنم بخاطر توفیقی که نصیب من شد تا ادای دینی بکنم به مرحوم دکتر شریعتی و این زحماتی که میکشید نشان دهندهی حقشناسی جریان روشنفکری دانشجوئی است. امیدوارم منشاء خیرو برکت باشد. من فکر میکنم اگر بخواهیم یک تصویر کلی از ایدههائی که مرحوم دکتر شریعتی مطرح کرد و آثار و برکاتی که برای جامعه داشت شروع کنیم بیگمان باید نقطه شروع را بحث از روش قرار دهیم.
دکتر شریعتی خود در جزوهای که روش شناخت اسلام نام دارد اینطور بحث کردند: وقتی که ما نگاهی به متفکران بزرگ اسلام میاندازیم و بعد آنها را مقایسه میکنیم با متفکرین و اندیشمندان بزرگی که دو دوره بعد از رنسانس تحولات بزرگ فکری و اقتصادی را در غرب پدید آوردند هنگامی که این مقایسه بصورت انفرادی صورت میگیرد متفکرین بعد از رنسانس در اروپا دارند اما اگر این تفاوت سطح به اندازهای است که مثلا فرض کنیم امثال دکارت را با شاگردان ابن سینا و فارابی مقایسه کرد، پس چرا دستاوردهای عملی این دو گروه تا این اندازه متفاوت است؟ در پاسخ تفاوت دستاوردها را به روشهای متفاوتی که اینها برگزیده بودند نسبت میدهند. در اینجا هم در عینحال که من شخصاً و احتمالاً خیلی از دوستان حاضر ارادت خاصی به شریعتی داریم و حقوق بزرگی برگردن ما دارد و نقش بزرگداشت از این منظر هم به هرحال سودمند وضروری است و نوعی انجام وظیفه اخلاقی است ولی اگر بخواهیم درواقع شریعتی را و امثال شریعتی را در ایران بعنوان یک جریان مستمر و بالنده در نظر بگیریم که همچنان الهامبخش باشند و همچنان راه گشا باشند به نظر میرسد میباید ازروشی که شریعتی برای مواجههی با مسائل نسل جوان برگزید شروع کنیم و اگر احیاناً ما نتوانیم در این زمینه یافتههای مشخصی را داشته باشیم فکر میکنم روح دکتر شریعتی با همهی احساسات جوشانی که داشت از ما بیشتر راضی خواهد بود. آن چیزی که من شخصاً از مجموعۀ آثار ایشان که مطالعه کردم درمییابم این است که درواقع روش شریعتی برای مواجههی فکری با نسل جوان را میتوانیم در قالب یک مثلثی تصور کنیم که سه ضلع این مثلث عبارتند از: شناخت عالمانه و آگاهانه، آرمانخواهی و انگیزه بسیار زیادی برای تعقیب آرمانها به دنبال آن شناخت، بالاخره سازماندهی و مدیریت حرکت.
اگر شما دقت کرده باشید در دورهای که – همانطور که استاد عزیزم اشاره کردند – شاید بسیاری از شماها بخاطر نیاورید فضای روشنفکری ایران گرایش مسلطش گرایش مذهبی نبود. بنابراین در چنین فضائی شریعتی نقطه عزیمت خود را شناخت عالمانه قرار داد. آنچه که ایشان در کتاب «چه باید کرد» مطرح کرده است و شاید چندین سال قبل از او مرحوم مطهری هم به شیوه دیگری اتفاقاً همین کار را کرده. ایدهای است که به زبان شریعتی با عنوان ضرورت استخراج و تصفیه منابع فرهنگی مطرح است یک تفسیر یا قرائت از مفهوم استخراج و تصفیه منابع فرهنگی را در صحبتهای قبلی تحت عنوان تلاش برای بیان مدرن معرفت دینی ذکر کرده. اما اگر بخواهیم از همان اسلوب دکتر شریعتی مدد بگیریم میتوان تفسیرها و قرائتهای دیگری را هم از این مسئله تصور کرد. برای مثال امروز در ادبیات جامعهشناسی توسعه خیلی روشن وصریح در این باره بجث میشود که سیستم ارزشها و انگیزشهای اجتماعی با همه کارکردهای گوناگونی که دارند، از دو ویژگی برخوردارند: ویژگی اول این است که نظامهای ارزشهای اجتماعی خصلت یکپارچه و همگون ندارند معمولا ارزشهای واقعی اجتماعی آنچه که به صورت ملاک روابط اجتماعی حکمفرمائی میکند، افراد روابط خود را در یک جامعه معین در آن چهارچوب تنظیم میکنند یک مجموعه همگون و یکپارچه نیست حالا به تعبیر ماها در میان این مجموعه ارزشهای واقعی که باید آنها را از ارزشهای آرمانی تفکیک کرد عناصری وجود دارند که تناسبی با مضمون پیشرفت و توسعه ملی ندارند و بعنوان سدی در برابر آن قرار میگیرند و همانطور ارزشهائی هستند که از چنین ویژگیهائی برخوردار هستند گفته میشود که در فرایند یک حرکت تغییر اجتماعی رو به اصلاح، بهبود وضعیت اجتماعی اندیشمندان و متفکران یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام بدهنداین است که اقدام به گزینش ارزشهای مساعد برای ارتقاء و بهبود وضعیت اجتماعی بکنند. یعنی از همان ارزشهائی که وجود دارند و به گونهای و با مضمونی غیرعالمانه روابط اجتماعی را شکل میدهند. شما میتوانید قرائتهای دیگری بکنید و این درواقع یک نحوه برخورد با ارزشها است.
و نوع دوم مهم این است که: ارزشهای اجتماعی موجود اما مقبول و متروک را بیاورید و برجسته بکنید این درواقع هر دو وجهش را شما در زندگی اجتماعی و فکری مرحوم دکتر شریعتی ملاحظه میفرمائید. اگر شما دقت کرده باشید وقتی که مفاهیم و مضامینی که در جریان عاشورا وجود داشت در ایران قبل از شریعتی مشاهده میکنید میبینید آنچه که مطرح میشد و پیامی که از درون آن درمیآمد بیرون، درواقع توجیه کننده وضعیت موجود و برانگیزاننده احساسات و عواطف در حد ترحم برانگیزی نسبت به حضرت امام حسین(ع) و یارانش بوده اما شریعتی از همین بستر ارزشی فرهنگی که در جامعه وجود داشت آمد درواقع تفسیری و قرائتی ارائه کرد که آن تفسیر و قرائت منشاء تغییرات بزرگ اجتماعی شد. البته مثل هر اقدام اصلاحی بزرگ واکنشهای غیر متعارف در برابر این حرکت هم وجود داشت و در قسمت قبلی به تفصیل اشاراتی درباره آنها شد. اما مخاطبان اصلی دکتر شریعتی یعنی دانشجویان آن دوران خیلی خوب روح پیام دکتر شریعتی را دریافت کردند و درواقع نگاه آنها به نهضت عاشورا تغییر پیدا کرد و درعینحال که این اقدام صورت گرفت و شاید به اعتباری بتوان آن را پالایش و تصفیه دانست و قرلئت نوینی که با روح و فلسفه حرکت عاشورا همخوانی بیشتری داشت و به گمان من و بسیاری دیگر از کسانی که درباره مسائل اقتصادی و اجتماعی ایران فکر میکنند بخش مهمی از آن انگیزشها و آرمانهائی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح شد و شاید برای اولین بار موجب شد که ما در جنگ بسیار طولانی که شاید در تاریخ 400 سال گذشته ایران بیسابقه بوده بتوانیم مردانه بجنگیم و شاید برای اولین بار بتوانیم رفع شر از دشمن بکنیم و در برابر تهاجم دشمن منفعل نباشیم و به نظر میرسد که سهم دکتر شریعتی در این زمینه بسیار بالاست.
اما غیر از این کار که نوعی پالایش و تصفیه بود کار دیگری که دکتر شریعتی کرد این بود که مفاهیم متروک مفعول را از نو زنده کرد مفاهیمی مثل ایثار، مثل شهادت و زهد که حتی تعبیرها و قرائتهای تازهای که از مفهوم تقیه و از این قبیل مطرح کرد در مجموع، فرهنگی را بوجود آورد که به نظر میرسد در گذشته لااقل با این حد گسترش و عمق در جامعۀ ما وجود نداشت و آثار آن را چه در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، چه در دورۀ بعد از پیروزی انقلای اسلامی در بینش نسل جوان به وضوح متوانیم مشخص بکنیم. درواقع اگر بخواهیم به زبان ادبیات امروز توسعه صحبت کنیم دکتر شریعتی با نگاه جامعهشناختی که به نظر من حالا این نگاه را بابی یک نگاه تعارفی میدانسته و واقعیت را همانطوریکه هست منعکس میکند از موضعی انتقادی فرهنگ و سنتهای رایج در جامعه را با این دو تفسیری که به لحاظ نگرش به مفاهیم و تعابیر اسلامی بوجود آمد را آماده یک دگرگونیهای بسیار بزرگ کرده من توصیه مؤکد میکنم به همۀ دوستان بخصوص مطالعۀ جلد (4) از مجموعۀ آثار ایشان را تحت عنوان «بازگشت به خویشتن» که در آنجا ایشان درواقع یک چهارچوبی را مطرح میکند که نشان میدهد دقیقاً میدانسته چه کار میکند یعنی درواقع در چهارچوب همان ایده مهندسی-اجتماعی و به منظور ایجاد تغییرات اجتماعی معین ایشان یک برنامه کاری خیلی روشنی داشت درواقع علیرغم همه موانعی که در سر راهش بود از برنامه خودش عدول نکرد. در آنجا دکتر شریعتی تحت عنوان «معجزه آگاهی و شناخت عادلانه» نشان میدهد که از طریق مکانیسم پیشنهادی او یعنی بازگشت به خویشتن که برای تحقق چنین شناختی و چنین بازگشتی لزوماً مراجعه به تاریخ و نهادهای اجتماعی ضروری است. به تعبیر ایشان راههای چندصد ساله طی کردند و انصافاً اگر بخواهیم تاریخ انقلاب اسلامی را هم بر همین میزان ارزیابی کنیم مشاهده میکنیم که درواقع آن جوششها و انگیزشها و آگاهیهائی که با این ویژگیهای جدید توسط دکتر شریعتی در اختیار جامعۀ ما قرار گرفت چگونه در یک فرصت کوتاه کمتر از ده سال ثمربخشی خود را نشان داد و بدون آنکه بخواهیم در دام تک سبب بینی بیفتیم و همۀ آنچه که اتفاق افتاده است را متنزل و تحلیل کنیم به یک عامل، ما به جرأت میتوانیم بگوئیم در زمره مؤثرترین و مهمترین عناصری که انقلاب اسلامی را شکل بخشید چهارچوبۀ شناخت و نظام ارزشی و انگیزشی دکتر شریعتی رقم زد. بنابراین به دنبال شناخت آگاهانه و ایجاد روحیۀ آرمانخواهانه، احساس تعلق، احساس غرورآگاهانه و ایجاد روحیه آرمانخواهانه قرار میگیرد. من به سهم خود با این تعابیری که مطرح میشود موافقت ندارم که به تعبیر امروزه ایدئولوژیک کردن دین جزو سیئات لایغفر دکتر شریعتی باشد. به نظر من هر حرکت آزادیبخش به شرطی تداوم و استمرار پیدا میکند پشت سرآن غیرتمندی، حساسیت اصولگرائی و آرمانخواهی وجود داشته باشد. آن چیزی که دکتر شریعتی با تمام وجود به جامعۀ ایرانی تقدیم کرد این عناصر بود. البته در یک ساخت توسعه نیافته. شما همواره با عناصر و جریانات بدی روبه رو هستید. ممکن است که بعدها بنام آرمانخواهی، بنام اصولگرائی، رفتارهائی انجام بگیرد که بنظر من با روح لطیف و چهارچوبۀ ایئولوژیک و فکری دکتر شریعتی هیچ تناسبی ندارند و من این را متضاد نمیدانم که درواقع این به دکتر شریعتی نسبت داده شود یا جزو اشکالات اندیشۀ او محسوب شود.
عنصر سوم که سازماندهی و میریت حرکت است. البته شریعتی به یک اعتبار مرد عمل نبود و خود هم نه اینکه قادر به اینکه به تعبیر دقیق جامعهشناختی اش مرد عمل نباشد. زمان و شرایط را مناسب نمیدانست اما ایدههای کلی سازماندهی برمبنای آن شناخت و آن آرمانخواهی را فراهم کرد.مجموعه بحثهائی که درباره مکتب تشیع و بخصوص درباره تشیع به تعبیر خودش بعنوان یک حزب تمام مطرح کرد درواقع زمینههای تئوریک سازماندهی برای جریانهای روشنفکری مذهبی و برای تشکلهای مذهبی چهارچوب خودش را ارئه کرد و بنیانهای اولیه تئوریک این قضیه را فراهم کرد شاید از آنجائی که بهرحال اندیشمندان بزرگ ما در تاریخ تشیع و در تاریخ اسلام اغلب در زمان خود مورد انواع ظلمها و ستمها قرار میگرفتند برای اینکه یک ایده کوچکی منعکس شود و اینکه شریعتی هم در این مورد مستثناء نبود. ذکر این تذکر لازم باشد که در همان زمان بسیاری از تشکلهائی که رویکرد قهرآمیز به اصلاحات و رویدادهای اجتماعی داشتند شریعتی را متهم به همکاری با رژیم و همکاری با ساواک میکردند.مبنای استدلال آنها این بود که الان زمان اقدام و عمل است. شریعتی جوانهائی را که پتانسیل انقلابی دارند و میتوانند در خدمت حرکتهای قهرآمیز قرار گیرند به تعبیر آنروز به زیرزمینها و پستوهای حسینیه ارشاد هدایت میکند. شما اگر دقت کرده باشید در بعضی از نوارهائی که از ایشان به یادگار مانده و بعضاً چاپ هم شده ایشان واکنشهای بسیار مظلومانه و احساس برانگیزی هم نسبت به این تحلیلها نشان داده. من خوب بخاطرم هست که در یکی از بحثها تحت عنوان «مشکلات علی و رنجهای او» در پاسخ به چنین فضای غبارآلودی که تلاش میشد در فضای دانشگاههای آنروز کشور راجع به شریعتی بوجود آید ایشان مظلومانه فریاد میزند که شما میگوئید الان زمان عمل است میخواهید برمبنای چه عمل بکنید؟ در کشوری که خواستگاه تشیع به حساب میآید ایشان میگفت که : تعداد کتابهائی که درباره علیبن ابیطالب نوشته شده است مگر چندتا است؟ و واقعاً ما آنروز نگاه میکردیم که اگر کتابهائی که اهل تسنن درباره علیبن ابیطالب نوشتهاند و ترجمه شده است را کنار بگذاریم، تعداد کتابهائی که در دسترس، درباره علیبن ابیطالب، که همه منتقدین شریعتی ادعا میکردند افتخار به ولایت او دارند شاید به عدد انگشتان دست هم نمیرسید. بنابراین در هر کدام از این عرصهها دکتر شریعتی بعنوان یک تئوریسین درواقع بسترسازی تئوریک خود را انجام داد. در ضلع شناخت که بخش عظیمی از تلاشهای فکری او را به خود معطوف کرده بود، نقطۀ عزیمت را پالایش قرار داد و همانطور که عرض کردم این درواقع شیوهای بود که در آن دوران اجتناب ناپذیر بود. یعنی در یک فضای خفقانآمیز که ارتباطات بسیار پرهزینه میشد، اغلب کسانی که اهل درد بودند درواقع به شیوههائی غیر متمرکز متوسل میشدند. کاری که شریعتی کرد و به نظر من یکی از بزرگترین کارهای او بود این که به صراحت درباره ضرورت پالایش و تصفیه در اندیشه دینی سخن به میان آورد و کار بزرگتر او این بود که تلاش کرد این پالایش و تصفیه از موضع جامعهشناختی صورت پذیرد. همانطور که عرض کردم نگاه جامعهشناختی نگاه بیتفاوتی است و گستاخانه تلاش میکند، واقعیت را همانطور که هست ببیند و من فکر میکنم این یکی از رویکردهائی است که برای امروز ایران و شاید برای آیندهای میان مدت ایران هم همچنان الهامبخش و راهگشا باشد. بسیاری از ما در فضای فرهنگی خاصی رشد فکری کردیم که تصورشان بر این است که دست گذاشتن بر روی نقاط ضعف به معنای ایجاد یأس و آنطور که مصطلح است توی دل مردم را خالی کردن است. شریعتی از آنجا که شناخت را با عنصر آرمانخواهی و انگیزشهای سطح بالا با هم ادغام کرده بود آشنائی و شناخت مشکلات و دشواریها نقطه کنج عزلت نشینی نمیدانست، بلکه تلاش میکرد که از آگاهی نسبت به نقاط ضعف اهرمی بسازد برای حرکت و برای برپائی و برای برطرف کردن مشکلات، همه ما دیدهایم که مثلاً در طی ده سال گذشته، مدیریت توسعه کشور نقدهای جدی را برنتافت اما با کمال تأسف علاوه براینکه بزرگترین خسارتها را خود آنها متوجه شدهاند یک تنزل حیثیت اجتماعی جدی نصیبشان شد در اثر آن نحوه برخورد با مسائل از آن مهمتر آن بود که زمانهای طلائی بسیار مهمی از دست جامعه ما دریغ شد. ما میتوانستیم بسیاری از آنچه که بعدها اتفاق افتاد و جامعه را تا آستانۀ بحران پیش برد را نداشته باشیم. آنچه که اتفاق افتاد و سرنوشت محتوم این جامعه نبود، و اینطورهم نبود که نظام دانشگاهی و اندیشمندان کشور تحلیلهای روشنی نسبت به آن نداشته باشند و اما به واسطه این رویکرد که نکند طرح نقاط ضعف این جامعه به منزلۀ مأیوس شدن مردم باشد. حالا لااقل به این بهانه از مطرح شدن فعال انتقادات اجتناب میشد از هر دو طرف، و همانطور که عرض کردم این هم برای جامعه و هم برای آینده ایران خسارتهای بزرگی داشته. دکتر شریعتی در هر عرصهای مثل کاری که در «پدر،مادرما متهمیم» کرد خیلی با گستاخی و شجاعت نقاط ضعف فرهنگ رایج را که بنام اسلام عملاً جاهلی بود مطرح کرد و با نگاه جامعهشناختی نقاط ضعف آن و مکانیزمهای عبور از این ضعف را نشان میداد. من فکر میکنم که امروز ما همچنان در همه عرصههای زندگی اجتماعی خودمان به این نگاه احتیاج داریم. اگر دقت کرده باشید از ابتدای نهضت هم همواره یکی از مهمترین مؤلفههای ایجاد ارادت برای مرحوم امام توسط مردم همین بود که مشکلات با صراحت و جوانمردانه با مردم در میان گذاشته می شد. اما وقتی که در بهشت زهرا تشریف آوردند، به هیچوجه وعده اینکه ما بزودی به رفاه دست پیدا خواهیم کرد را ندادند. ایشان فرمودند اگر ما 20 سال شبانه روز کار بکنیم تازه به نقطه صفر میرسیم یعنی نقطهای که خرابیها ازبین رفته و تبدیل به آبادی شده و درواقع بستر آماده شده برای کار جدی، این فرق میکرد با دیدگاهی که در دوره تعدیل ساختاری مطرح میشد و درواقع به تعبیر دکتر شریعتی تلاش میشد که از طریق سیاست زدائی و غیر سیاسی کردن مردم راه را برای رویکردهای تکنوکراتیک به مسائل توسعه ایران هموار بکنند اگر دقت کرده باشید در همان دوران رئیس جمهور وقت البته با حسن نیت، من به هیچوجه نمیخواهم تردیدی در نیّت افراد کنم در صلاحیت من هم نیست. خداوند از نیّت افراد آگاه است اما ایشان با افتخار آمد گفت که من کابینهای کاری و غیرسیاسی معرفی میکنم. از نظر شریعتی در صدر اسلام هم این رویکرد یعنی غیرسیاسی کردن جامعه که به معنای امروز ما یعنی غیرحساس کردن مردم نسبت به سرنوشت و مقدرات خود منشاء بروز بسیاری از ناهنجاریها شده بود و در دوره تعدیل ساختاری هم عیناً همین اتفاق افتاد. همه بحثهائی که حالا در یک جمله با عنوان کلی تهاجم فرهنگی مطرح شد و درواقع نشاندهنده این بود که وقتی که شما با رویکردهای رابینسون کروزهای که الگوی نظریه تعدیلی بران مبتنی است هرکس را که نفع طلبی بر خویشتن دعوت کردید مسلماً سیستم نظارت اجتماعی آسیب خواهد دید. و این آسیب شدیدی که سیستم نظارت اجتماعی میبیند در بلند مدت دودش به چشم همه میرود همانطور که به چشم همه رفت و جامعه ما درعین حال که در این دوره بالاترین سطوح منابع مادی و بیسابقهترین سطوح منابع انسانی خود را صرف کرد دستاوردهائی که داشت به هیچوجه تناسبی با آن منابع نداشت. نگاه جامعهشناختی به این اعتبار درواقع تقدس زدائی میکنداز واقعیتهای اجتماعی، و تقدس زدائی منشاء خیر برای نهادهای اجتماعی است. الان هم بعضاً این سوءبرداشت را دارند و فکر میکنند اگر ما درواقع نوعی تقدس برای نهادهای اجتماعی بوجود بیاوریم به خیر و صلاح آنها کار کردهایم. در حالیکه با موازین تئوریک و هم با شواهد تجربی بیشماری در تحلیل نشان داده شده و دکتر شریعتی هم در این زمینه کارهای بسیار ارزندهای انجام داده که این کمک به آنها نیست، این لطف به آنها نیست چون نظارت منشاء اصلاح میشود تمام آنچه که در فرهنگ اسلامی مطرح شده از عنوان کلی امر به معروف و نهی از منکر بگیر تا اینکه در سطح خود و به افراد هم گفته میشود که آئینه برادران و خواهران خود باشید که عیوب آنها را به آنها اهداء بکنید و از این قبیل، نشاندهنده این است که تقدس بخشیدن به افراد و نهادهای اجتماعی کمک کردن و لطف به آنها نیست.
چرا ما باید با انواع فسادهای اجتماعی – اقتصادی زمانه مواجه بشویم که درواقع از مرز امکانپذیری علاج گذشته باشند. اگر ما از نهادهای اجتماعی تقدس زدائی کرده باشیم و آنطور که دکتر شریعتی کرد با نگاه جامعه شناختی و با صداقت و صراحت آنها را ارزیابی میکردیم، میتوانستیم از بسیاری از هزینههای قابل اجتناب، اجتناب کنیم. درواقع مجموعۀ ایدههائی که از این زاویه نگرشی که در بین مذهبیها بسیار غریب بود دکتر شریعتی بسیار کمک به جامعه ایران در گذشته، حال و آینده کرد و به ما همچنان نشان میدهد که این رویکرد میتواند چقدر راه گشا باشد نکته بسیار مهم دیگری هم که به نظر من در زمره روشهای کاری دکتر شریعتی به حساب میآمد و برای امروز ما هم راه گشاهست این است که دکتر شریعتی بیش از آنکه تلاش بکند برای دادن پاسخهای مشخص به سؤالها بود، تلاش میکرد طرح مسئله بکند و همانطور که اشاره کردند بسیاری از متفکرین هم عصر شریعتی تحت تأثیر ایدهها، سئوالات و مسائلی که او مطرح کرد به حرکت درآمدند. این حتی چهارچوبه نظری مشخصی هم دارد که در جای خودش بحث شده است. یک رویکرد آزاد اقتصادی گفته میشود که حق متعلق به دلاری است در حالیکه در جامعه مدنی به تعبیری که ما امروز بکار میبریم و در فضائی که جریانهای روشنفکری مذهبی به دنبال آزادی سیاسی هستند باید حق از آن انسانها باشد و در چهارچوب برنامۀ تعدیل ساختاری به واسطۀ آنکه هر جائی که تعارضی بین منافع سرمایه و منافع انسانها پدید آید، لزوماً باید منافع انسانها قربانی شود. به هیچوجه سد سازی برای آزادی سیاسی و جامعۀ مدنی اتفاق نمیافتاد. باکمال تأسف در زمانی که در ایران برنامۀ تعدیل ساختاری شروع شد به اندازه اهمیتی که این مسئله داشت درمیان جامعه دانشگاهی ما حساسیت برانگیزینکرد در نتیجه انواع بحرانهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دامنگیر این کشور شد.البته به لطف خداوند و تنوع فکری مردم و مدیران جامعه نهایتاً حداقل برای کوتاه مدت بخشهائی از این بحرانها مهار شده اما باید توجه داشته باشیم که در همین سطح هم مهار این بحرانهای اجتماعی همراه هزینههای بسیار سنگینی بوده، برای مثال شما وقتی که مثلاً به تاریخ توسعۀ کره جنوبی نگاه میکنید با اینکه به لحاظ سیاسی کرۀ جنوبی را در دوره 1990-1960 جزو جکومتهای بسیار ارتجاعی به حساب میاوردند در آن فاصله کل بدهی خارجی کره جنوبی یک رقمی حدود 40 میلیارد دلار بوده. در تجربه تعدیل ساختاری در ایران در یک فاصله کوتاه 4 ساله براساس گزارش تحقیق و تفحص مجلس، ایران حجم بدهیاش بالغ بر 40 میلیارد دلار شد و همینطور که میدانید همین امروز هم که واقعاً فضای سیاسی و اجتماعی مساعدت میکنند که ما درواقع یک مرحله بزرگ تاریخی خود را به پیش ببریم، مشکلات بزرگ تعدیل ساختاری مثل بدهی خارجی، بدهی بسیار عظیمتر ریالی دولت به سیستم بانکی مثل تعهدات بسیار کمرشکن دولت در زمینۀ پروژههای معوقه، مثل وضعیت نابهنجار کشور از نظر روندهای رکود وتورم و از این قبیل و درواقع بعنوان یک سد بزرگ بر سر راه اصلاحات اجتماعی قرار گرفته. حالا چیزی که میتوانیم بگوئیم آن است که آن چیزی که گذشت، گذشته اما در مقام بزرگداشت از یک استاد بزرگ که بر گردن نسل جوان ما حقوق بسیار بزرگی داشته گرد هم آمدهایم. حداقلش این است که اگر دیدیم تلاشهائی میشود برای آنکه با مکانیزمهای دیگری آن تجربه آزموده شده یکبار دیگر بخواهد آزمون شود این حق مسلم جامعه از نظام دانشگاهی است که هوشیاری به خرج بدهد و حالا که فضای مساعدی است و میشود درواقع بصورت عالمانه و بدون تعارف روندها را مورد ارزیابی و نقد قرار داد. به مفهوم دقیق کلمه نسبت به جهتگیریهای اجتماعی – اقتصادی که میشود نقاد و فعال مشارکت داشته باشند. در یک جامعه فقیر دقت بکنید این جامعه در یک کشور توسعه نیافته منابع بسیار عظیمی را آزاد میکند برای اینکه تعدادی از شهروندان بدون آنکه نقشی در تولید ملی داشته باشند فقط مصرف کنند و علم بیاموزند اما متقابلاً این کارکرد را همۀ دانشگاهها معمولاً در کشورهای توسعه نیافته داشتهاند که در نقش چشمهای حساس و آگاه ملت، روندهای اقتصادی – اجتماعی را زیر ذره بین میگذاشته، بنابراین امیدوارم که در این تجربه جدید که دولت به تازگی درحال معرفی جهتگیریهای کلی بخصوص اقتصادی خودش هست جامعۀ دانشگاهی ما برمبنای وصیت بزرگ دکتر شریعتی از عنصر زمان، آگاهی غفلت نورزند. من عرایضم را ختم میکنم، سپاسگزارم از تحملی که نشان دادید و در خدمتتان هستم برای قسمت بعدی برنامه «صلوات».
سلام عرض میکنیم خدمت خواهران و برادران و تشکر میکنیم از جناب آقای دکتر فرشاد مؤمنی که از اعضای هیئت علمی دانشگاه علامه هستند و همینطور خیرمقدم عرض میکنیم هم خدمت آقای دکتر و هم جناب آقای اشکوری که تشریف آوردند و انشالله قسمت بعدی برنامه را میزگردی در حضور آقای اشکوری و آقای دکتر مؤمنی خواهیم داشت – دکتر مؤمنی از منتقدین اصلی سیاست تعدیل ساختاری دوره آقای هاشمی بودند و لذا در بررسی بحث و اندیشه مرحوم دکتر شریعتی هم یک گریزی به بجث تعدیل ساختاری زدند از این حیث هم و ازاین زاویه اگر بعداً سؤالی داشتید آقای دکتر تخصص خاصی در این زمینه دارند و دوستان به هرحال میتوانند بپرسند اما حالا از فرصت استفاده میکنیم و دعوت میکنیم از آقای اشکوری جهت شروع میزگرد و امیدواریم دوستان تحملش را داشته باشند و بتوانیم یک بحث خوبی داشته باشیم.
مبین