نشست شریعتی و انقلاب؛ دانشگاه تهران / احسان شریعتی ( ۲۵بهمن۱۳۹۵)
نشست امروز در دانشگاه تهران (تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی)، پیرامون «شریعتی و انقلاب»، بخوبی و با کیفیت مطلوب، با مدیریت آقای آرمان ذاکری، برگزار شد.
محورهای مورد بحث عبارت بودند از:
⦁ مقدمه: ضرورتِ تحلیلِ ابژکتیو-پدیدهشناختیِ «رخداد»انقلاب، بمثابهٔ نوعی گسستِ تاریخی-معرفتشناختیِ منحصر به فرد؛
⦁ پیشینه تاریخی: مشروطه، نهضت ملی، و انقلاب بهمن، یک خواسته داشتند: استقلال-آزادی، وعدالت-توسعه؛
⦁ زمینهسازی ذهنی: برغم حضور و رقابت همهٔ مکتبها (در عصر انقلابها)، نزد اکثریتِ مردم، بویژه طبقه متوسطِ شهری و جوانان و دانشجویان بمثابه گروه مرجع، گرایشِ نواندیشی ملی و مذهبی-رنسانس،رفرماسیون- تفوق یافت؛ معنای رفرماسیون-پرتستانتیسم اسلامی چه بود؟
⦁ دو گرایش در میان نیروهای مذهبی(اکثریتِ مشروطهخواه و اقلیتِ مشروعهخواه)، و سه قطب انقلاب در بیان آیه..بهشتی: مثلثِ «خشم»(خمینی، شریعتی، مجاهدین)؛
⦁ «معلمِ انقلاب»: چرا شریعتی از سوی مردم لقب «معلمِ انقلاب» گرفت؟ الف. استقلال (تزِ «بازگشت به خویش،و کدام خویشتن؟»)؛ ب. آزادیخواهی سیاسی-عدالتطلبی اجتماعی (تزِ «آزادی-برابری-عرفان»)؛ ج. شاخصههای ملی-مردمی ومذهبی-اصلاحگر؛
⦁ پروژهٔ «ناتمامِ» شریعتی: نسبتِ نوپیرایی-رفرماسیون دینی و نوسازی-رکونستروکسیون اجتماعی (تشکلنایافتگیِ اجتماعی در «تاریخ مذکر» قرنها زیر سیطرهٔ استبداد سیاسی-دینی)؛
⦁ مفهوم «انقلاب» نزد شریعتی: فراسوی انقلابیگری-رولوسیونیسم، و اصلاحطلبی-رفرمیسم؛ نقدِ انقلابها و اصلاحهای عصر مدرن؛
⦁ پیروزی انقلاب و برپایی نظام: گشت-چرخشِ سرمشقی «تبدیل نهصت به نهاد»؛
⦁ پرسش از ایدئولوژیِ نظام: اسلام فقاهتی و دعوی خلوص و التقاطزدایی(کدام التقاط؟ «علوم-و-معارف»باستانی(منطق و فلسفه یونان و عرفان هندی و..) یا «ایدئولوژیها»ی مُدرن(مارکسیسم، اگزیسنانسیالیسم، پرتستانتیسم، و..)؟ خلط التقاط (اکلکتیسم) با اختلاط (سنکرتیسم)؟ و نوتفکیکیگری؟)، حذفِ چپِ سوسیال و راستِ لیبرال، و میل به تکصدایی؛
⦁ نقدِ سکولاریستی از چپِ انقلابیِ مسلمان: (نمونه نقدِ جزنی در «اسلام مارکسیستی یا مارکسیسم اسلامی») پیشبینی شکست و پیروزی سنتگرایان به دو دلیل «انحصار تفسیر»، و قدرت «بسیج تودهها»؛ پاسخ ما: استمرار حضور نواندیشی دینی + پیروزی منطقی-اخلاقی و سیاسی (نسبی) نواندیشان و ورشکستگی عقیدتی-سیاسی نمایشی بنیادگرایان؛
⦁ چشماندازِ «پروژهٔ» شریعتی: بالفعل شدنِ تدریجیِ ظرفیّت بالقوه نیروی تغییر-و-تحولخواه در منطقه و جوامع مسلمان در راستای تحقق تثلیث «ع.ب.آ.»؛
⦁ جمعبندی: نقش اندیشهٔ شریعتی در صدرِ انقلاب، بمعنای عام مفهوم و حرکتِ مردم، تعیینکننده بود. در نظام پسا-انقلابی اما، بدنبالِ یک «گشتِ پارادایمی»، این تفکر بهظاهر و بهتدریج به حاشیه رفت و از حاکمیت درآمد یا حذف شد، اما در جامعههای مدنی ایران وسایر کشورهای مسلمان (بویژه در کشورهای عربی، ترکیه و آسیایی)، تا به امروز حضور فعال داشته و مقاومت کرده و استمرار یافته، و هربار بازگشته است، بویژه با براه افتادن جنبش «اصلاحگری» سیاسی، «نوپیرایی» دینی یا بازسازی اندیشه مذهبی در جهان ایران و اسلام ضرورت مجدد یافته است.