Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Search in posts
Search in pages


شریعتی اخلاقیات را از روش‌شناسی جدا می‌کرد | ساری حنفی | ۲۰۰۱\۱۳۹۰

480-small-thu

شریعتی اخلاقیات را از روش‌شناسی جدا می‌کرد

گفت‌وگو با دکتر ساری حنفی*، استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه آمریکائی بیروت و سردبیر نشریه‌ی «اضافات»، مجله‌ای در مورد جامعه‌شناسی به زبان عربی.

 

مصاحبه‌کنندگان: دکتر احمد شکرچی و آرمان ذاکری

چطور با دکتر علی شریعتی آشنا شدید؟

در 17سالگی عضو مجموعه‌ی کتابخوانی بودم که تعدادمان هم خیلی کم بود. ما از روحانیت سنتی به ستوه آمده بودیم و احساس می کردیم که مسائلی هست که با منطق زمان تناسب ندارد و درواقع مسائل اجتماعی به دین تحمیل می‌شد بدون آنکه روحانیون مذهبی با روش‌های پژوهش اجتماعی آشنا باشند تا بتوانند در عین حال که بر تفسیر و تأویل متون کار می‌کنند، راه‌حل‌هایی هم برای مشکلات زمان خود بیابند. لذا آثار اشخاصی را می‌خواندیم که برایشان مهم بود تا بین سنت و مدرنیته پیوند ایجاد نمایند مثل حسن حنفی، محمدعابد الجابری و علی شریعتی.

کدام آثار شریعتی را خوانده‌اید؟

به خدا یادم نیست. فکر کنم کتابی به نام «به سوی علوم اجتماعی اسلامی» یا شبیه به آن بود؛ صحبت 30 سال پیش است، اسم کتابها یادم نمانده اما این تأثیر را در من داشت که چطور میان علوم اجتماعی و احساسی که نسبت به پاکیزگی مسلمانی‌مان داشتیم و پیام اخلاقی که اسلام از طریق قرآن و حدیث شریف به آن تشویق می‌نمود پیوند برقرار کنیم

آیا علی شریعتی در کشور شما شناخته شده است؟

من پناهنده‌ی فلسطینی در سوریه هستم و الان ساکن لبنانم. دوره‌ی پس از سال 1979 و انقلاب ایران، میان چپ ملی‌گرا و اسلام‌گرایان نزدیکی ایجاد شد. افرادی مانند منیر شفیق که قبل از انقلاب مائوئیست به شمار می‌رفتند نسبت به آثار علی شریعتی توجه زیادی نشان می‌دادند و خبر دارم که در حلقه های خود در سوریه و به طور جدی در لبنان آنها را می‌خواندند و در واقع مرحله‌ی نزدیکی میان اسلام‌گرایان و جریان چپ بود. در این نزدیکی خوانش‌های مشترکی صورت گرفت. مثلا حسن حنفی سخن از چپ اسلامی راند و گروه‌های چپ بودند که به اسلام توجه نشان دادند؛ آن هم از طریق چنین شخصیتهای نوگرایی که اسلام را به روشی ارائه کردند که حتی افراد غیرمتدین هم آن را می پذیرفت.

فکر می کنید که آرا و افکار علی شریعتی در کشور شما و خاورمیانه تأثیری داشته است؟

در واقع تأثیر نخبگان غالبا غیرمستقیم است. برای فهم تأثیر باید تبارشناسی مفاهیم را بشناسی به این معنی که بسیاری از مفاهیم تباری دارند و باید ردیابی کنی و ببینی نفر اول که درباره‌ی آن صحبت کرده و بعد نفر بعدی که از او برگرفته که بوده که بسیار کار سختی است. من این کار را درباره‌ی محمد ارکون و الجابری انجام می‌دهم. همین جاست که اهمیت شخصی مثل مایکل بوروی مشخص می‌شود وقتی در مورد ضرورت نشر ایده‌های نخبگان برای عموم در قالب جامعه‌شناسی مردم‌مدار صحبت می‌کند. لذا نمی‌توانم بگویم که شریعتی بر مردم اثر داشته اما نخبگانی بودند که او را خواندند و تأثیر پذیرفتند. در سوریه مثلا بسیاری از مردم از تفسیر سنتی از اسلام به ستوه آمده بودند و به همین جهت افرادی مانند محمد شحرور با کتاب «فهم قرآن» ظهور کرد. از نام‌های بسیار مهمی که می‌خواندیم مالک بن نبی با کتاب «مفاهیم نهضت» بود. این افراد خوانش‌های تکمیلی و متناقضی با ابوالاعلی مودودی و سید قطب بودند که تصویرشان از جامعه این بود که جامعه‌ای جاهلی است. گروه‌هایی بودند که مجهز به اندیشه‌های علی شریعتی، مالک بن نبی و دیگران، ما را از تفکر بدبینانه قطبی و مودودی در امان می‌داشتند.

گویا شما دانشجویی داشتید که پایان‌نامه فوق لیسانسش درباره‌ی علی شریعتی بوده …

دانشجویی از آمریکای لاتین بود که پایان‌نامه فوق لیسانسش مقایسه‌ی تطبیقی میان علی شریعتی و الاهیات آزادی‌بخش (گوتو رِز) در آمریکای لاتین بود که چگونه این دو از علوم اجتماعی و ایدئولوژیهای چپ‌گرا برای رشد مفاهیم دینی بهره گرفتند و چگونه از دین برای آزادی و مخالفت با ظلم و دیکتاتوری و پادشاهی استفاده کردند. در واقع این یکی از سؤالاتی بود که برای خود من که استاد راهنمای رساله بودم جوابش دشوار بود. دانشجوی دیگری هم هست از اهالی فرانسه که درباره‌ی چپ‌گرایانی کار کرده که تغییر مسیر دادند و ابتدا چپ بودند و سپس کمی اسلام‌گرا شدند مانند منیر شفیق.

اهمیتِ اندیشه‌های شریعتی در چیست؟

به نظر من علی شریعتی بسیار مهم است از این جهت که هم شخصی سیراب از معنویات اسلامی است و همچنین دیدگاهی که درباره‌ی جامعه دارد با واقعیت چند رگه‌ی زندگی ما که در آن بیش از یک فرهنگ داریم و با بیش از یک جامعه و با بیش از یک هویت و مفاهیم فرهنگی در ارتباطیم تناسب دارد. او نسبت به انسان متمدن شهرنشینی که با مجموعه‌ی بزرگی از ارزشها آمیخته است باز بود. به نظر من از معدود اندیشمندانی‌ست که میان گفتمان دینی و گفتمان علوم اجتماعی پیوند ایجاد کرد؛ گفتمان‌هایی که به طور کلی میان‌شان گسست وجود دارد. هیچ دانشمند علوم اجتماعی به هیچ روحانی مسجد ارجاع نمی‌دهد و هیچ روحانی مسجد به جامعه‌شناس یا روانشناس ارجاع نمی‌دهد. او از دینداران نادری بود که با جریان اسلامی کردن علوم اجتماعی که به شکل بسیار مسخره‌ای نیز اجرا شد، تفاوت داشت. چرا که علی شریعتی اخلاقیات را از روش‌شناسی جدا می‌کرد در حالی که در اسلامی کردن علوم اجتماعی ابتدا نتیجه را مشخص می‌کنند و سپس به دنبال راهی برای دستیابی به آن نتیجه می‌گردند و اشکال کار همین جاست.

 

Sari Hanafi*



≡   برچسب‌ها
نویسنده : اپراتور سایت تاریخ ارسال : می 27, 2015 1331 بازدید       [facebook]